بامداد خمار
شنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ۰۳:۲۳ ب.ظ
- ۹۴/۰۹/۲۱
روزمــــرگے هـــآے یک گریــفیـنـدورے
بگو دوست و وارد شو...!
طبقه بندی موضوعی
-
غرولند نامه!
(۱۱) -
کتابخونه ی من
(۸) -
فیلم ها و کلیپ ها
(۶) -
موسیقی
(۶) -
به آرامی آغازبه مردن می کنی اگر
(۱۴) -
از گوشه و کنار دنیا
(۴) -
کشفیات نه چندان جدی!
(۱۳) -
تصمیمات مثلا اساسی!
(۸) -
لذتـــ هــــآی نــــآب!
(۱۱) -
فقط بهش فکر کن!
(۱۱) -
آنچه بزرگان گویند...
(۱۰) -
دیالوگ هایی که زندگی می شوند!
(۲)
پاسخ:
منم...اومدم شعر کاملش و بخونم فهمیدم :|
منم...اومدم شعر کاملش و بخونم فهمیدم :|
منم نمیدونستم:|
پاسخ:
اوا توام...منم :|
اوا توام...منم :|
من واقعا به فکر نامه نوشتن برای بچه ام نبودم، می خواستم یه مخاطب توی نوشته هام داشته باشم و مخاطب قرار دادن بچه ای که هنوز دنیا نیومده بنظرم راحت تر از بقیه ی فرضیه ها اومد. سم های انتخابی هم قطعی نیستن. فقط چون دانیال رو به شدت دوست دارم و کژال هم شخصیت یه کتاب بود که خیلی درکش کردم و راحت تونستم باهاش ارتباط برقرار کنم این دوتا رو انتخاب کردم.
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
نمی دونستم این بیت از سعدیه :/