Torn Threads of Hope*
زمانهایی هست که حس میکنی آخرین ذرات امید وجودت رو مصرف کردی.
که دیگه باور نداری ممکنه رویاهات رو ملاقات کنی و همینه که هست.
شاید در گذشته طعم این پیشبینی جز تلخی و خشکی وحشت محض نبود؛
اما حالا بعد از تحقق کابوسها، زمان پرسهزنی به بازیگوشی پرتوهای نور میون ابرها تو خلوت یه روز تابستونی خیره میشی،
رد مبهم درختها رو تو دامنه کوهستانهای دور دنبال میکنی،
خودت رو تو داستانها غرق میکنی،
برنامه میریزی و سعی میکنی به جزئیات دقت کنی.
باز هم به رویا ساختن ادامه میدی،
چون زندگی حتی در تلخترین سناریوی ممکن هنوز تنها چیزیه که داری.
و باید روزهای کشدارش رو دوام بیاری.
حتی اگه برای دوام آوردن مجبور باشی یه دنیای موازی خلق کنی،
ادامه میدی.
در انتظار روزی که واقعیت در یک چرخش ظریف غافلگیرت کنه.
و ببینی حقیقتی در رویاهای تو زندگی میکرده.
شاید ذخیره امید آدمی هیچوقت به تمام مصرف نمیشه.
* یه موسیقی از Martin Czerny به سبک نئوکلاسیک عزیز ازآلبوم فوقالعاده Requiem for the Lost.
- ۰۳/۰۴/۰۷