در آرزوی طوفان، وابسته به خاک!
شنبه, ۱۰ شهریور ۱۴۰۳، ۰۸:۴۰ ب.ظ
آدمیزاد اگر بیش از حد جایی بمونه مثل درخت میشه؛
ریشههاش رو تا اعماق میرسونه و جدا کردنش تبر میخواد.
درد داره.
و همیشه یه بخشی از وجودش اونجا باقی میمونه.
گاهی به قلب یه آدم، یا به یه قطعه زمین، و گاهی حتی به یه منظره دوردست وابسته میشه.
------------------------------------------------------------------------------------------------------
پ.ن: حس میکنم یه طوفانی وارد کنج عزلتم شده. مثل فرودو که رویای الفهارو به گرمای بگاند داد و زمان عزیمت خوشحال/ناراحت بود حس میکنم میخوامش و نمیخوامش. از سال پیش تا الان همهچیز زیادی تغییر کرده و من بیشتر از همهچیز. و هنوز تغییر دلخواهم رو نمیبینم.
- ۰۳/۰۶/۱۰