روزمــــرگ‍‌ے هـــآے یک گریــفیـنـدورے

بگو دوست و وارد شو...!

Dream

جمعه, ۲۰ آذر ۱۳۹۴، ۱۲:۲۷ ق.ظ


اول، سلام. : )

دوم خوبم...بد نیستم...نمی دونم!!

سوم...خیر..بنده خواب زمستونی نرفتم...بلکه یه مدت مدیدی هی اومدم بنویسم ولی یا حوصله اش نبود یا چیز خاص و دندون گیری به ذهنم نمی رسید... یه جورایی همون طلسم معروف دچارم کرده بود...انگشتام ذق ذق نمی کردن..بی خیال..اگه بخوام ادامه بدم میشم عین مادربزرگ گرامم که به یه زن عرب گیر داده بود و ناله می کرد که پاش چی شده و چرا درد می کنه!!! حالا این بماند که اون بنده خدا یک کلمه هم از حرفاش نمی فهمید و از روی دستاش که پاهاش و می مالید یه حدسایی زده بود اما با یه حس همدردی عمیقی بهش نگاه می کرد که انگار مامانشه که داره از جفای زمانه گله می کنه و...

یعنی من و نگیرین یه بند... :|||

اصن دلم می خواست این و تعریف کنم..گیر کرده بود اینجای گلوم (کجا؟!)...بهرحال رفع شد...خلاصه که منم نمی خوام مثل مادربزرگم به شمایی که یک کلمه از حرفام نمی فهمین (توهین نشه چون کلا از اول در جریان نبودین) شرح مصیبت بدم...

 

حقیقت نمی دونم باید از چی بنویسم...یعنی درعین اینکه حرف زیاد دارم ولی حرفم نمیاد! به جاش دلم می خواد در اتاق و ببندم برم تو تخت و خودم و پتو پیچ کنم...یه نوشیدنی گرررررممم یا سررررد( بسته به حالم داره!) بذارم کنارم. اگه قبل تر بود می گفتم کتاب بخونم یا فیلم ببینم..اما الان فقط چرت بزنم..انقدری که بعدش خوابم ببره و نوشیدنیه هم از دهن بیفته! بخوابم و خوابای خوب و عجیب ببینم.

آهان...یه موضوع پیدا شد!!

پرحرفی یه وقتایی اون قدر ها هم بد نیست...اوه گرندما گرندما...:دیــ

خیییلی وقت بود که می خواستم درباره ی خواب و رویا حرف بزنم..یکی از عجیب ترین و دم دستی ترین چیزاییه که شاید خیلیا ازش محروم باشن. اما نمی خوام بررسی علمی بکنم یا مفهوم درستش و توضیح بدم. صرفا می خوام یه بخشی از تجربه خودم و بگم و اینکه عایا(!) شما هم همین طور؟

 

قبل ازینکه بخوام درباره اش صحبت کنم بذارین یکم شرایط و مخوف کنم! پرده های کلبه رو بکشم... شومینه رو روشن کنم تا نور آتیش همه جا رو روشن کنه و یه گوشه روی راحتی لم بدم... آها..حالا شد...

اهم...

و اما...شاید برای هرکس تو خواباش یه چیزی باشه که ذهنش به این راحتی نتونه حذفش کنه یا توش دخل و تصرف کنه. نمی دونم بهش توجه کردین یا نه اما یه نکته ای هست که تو اکثر خواب هاتون بهش توجه می کنید بدون اینکه بهش توجه کنید!!!

 

مثلا مهم ترین چیزی که تو خواب برای من اتفاق میفته و توجهم و جلب می کنه، طوری که بعد از خواب هم یادم می مونه "جاییه"  که تو خواب می بینم! یعنی شاید حتی موضوع اصلی خواب هم یادم نیاد اما جایی که اون اتفاق افتاده رو اغلب موارد تو ذهنم دارم. نکته ی جالبی که کشف کردم هم اینه که این جائه خیلی وقت ها گوشه ی ذهن من جانشین جاییه که تو بیداری می بینم. این و قبلا برای دو تا از دوستام تعریف کردم اما الان می خوام واضح تر بگم:

من تو خونه مادربزرگم بزرگ شدم (البته نه اونی که اون بالا پاش درد می کرد!) و خونه ی دو طبقه ی حیاط دار و قشنگش جایی بود که دوران کودکی من با کلی تخیل توش سپری شد. خیلی از شب ها من تو خواب یه جایی هستم که تو خودـ خواب مطمئنم خونه ی مادربزرگمه...تنها وقتی می فهمم که این جا اون جا نیست که بیدار شدم و شکل و شمایل خونه ی واقعی رو به یاد میارم. این خونه ی کذایی تو خواب من هردفعه یه شکله...یه دفعه حیاطش با یه در فلزی به یه دامنه ی سرسبز و تو مه ختم میشه! یه دفعه از سقفش یه دریچه به خرپشته ای که من در واقعیت کلی باهاش فانتزی ساختم باز میشه! یه دفعه خونه تراسی داره که به خونه ی همسایه بغلی با یه تراس با نرده های گچ کاری شده و پوشیده از پیچک های بزرگ و رنگی (که حاضرم قسم بخورم رنگ های تند و شادشونو تو خواب به یاد میارم- قابل توجه کسانی که می فرمایند خواب رنگی نداریم!) راه داره که تو واقعیت سال ها پیش خراب شده و جاش یه آپارتمان رفته بالا. و...

اون جا همیشه تو خواب بعنوان یه جا شناخته میشه...درحالیکه هردفعه تفاوتای زیادی داره.

 

این جائه یه وقتایی مکانیه که تا حالا یکبار هم نرفتم اما تو خواب اونقدر واضح بودن و خاص که یادم مونده. مثل یه شهر کوچیک با خونه های یک طبقه و دو طبقه که آنچنان به کوه نزدیک بود که انگار با دراز کردن دستت، نوک انگشتات قله رو لمس می کنه...اون جا خونه ی امنی بود...و آدمایی که آشنان...

انقدر یادمه که اگر یه روزی تصویری شبیه اش رو ببینم میرم سراغش...چون مطمئنم اون و قبلا امتحان کردم.

دیگه بیشتر ازین لو نمی دم چون همین الانم ذهنم فهمیده که بهش نارو زدم و اسرارش و لو دادم. داره از دستم عصبانی میشه و این و می تونم از رو فراموشی ای که داره بهش دچارم می کنه بفهمم! داره دونه دونه اطلاعات و می فرسته تو گاوصندوق اصلی و محرمانه...تا آلزایمر نگرفتم و خونه ی خودمونم یادم نرفته همین جا مثال زدن و تموم می کنم.

اما در کل می خواستم بگم این قابلیت برای همه وجود داره و از نظر من به شدت چیز جالب و عجیبیه که بسی جای بحث داره. چون من ازون دسته آدمایی هستم که معتقدم موقع خواب روح موقتا از بدن جدا میشه و شروع به گشت و گذار می کنه. ظاهرا اینکه کجا میره برای من جالب تر از اینه که چیکار می کنه! شاید برای همینه که مکان ها بیشتر از اتفاقات تو ذهنم می مونه. شاید هم این آرزوی فعلا سرکوب شده جهانگردی باعث شده انقدر روحم تو خواب بی قرار بشه که هی ازین طرف به اون طرف سرک بکشه و منِ کنجکاو و با خودش به هرطرف بکشه.

این توانایی ذهن و روح برای سرگرم کردن من تو خواب و خبر دادنم تو قالب چیزایی که آشنان ولی نیستن و دوست دارم.

شما چی؟! تا حالا بهش دقت کردین؟! که چی بیشتر تو رویاها یادتون می مونه؟ بیشتر به کدوم بخش توجه می کنید؟ اصلا رویایی می بینید یا فقط بیهوش میشین و بهوش میاین؟! بهش فکر کنید. رویاها مهم ان. خبر از عالمی میدن که درگیر شماس و شما هم درگیرش... خبر از بی قراریِ روح و روحِ بی قرارتون میدن. حالا مهم نیست چی...مهم اینه که شما می فهمید کدوم بخشش مهم تر بوده.

 

+ این که من به مکانِ خواب توجه لازم رو مبذول می کنم جامعیت داره اما استثنا هم داره! تبعا خواب ها هم برام مهم ان. مخصوصا بعضی ااز خواب ها با اتفاقات عجیب یا آدم های آشنا...لازم نیست حتما خودتون و مجبور کنید که یه چیز مهم تو رویاهاتون داشته باشید!!

 

 

  

***

ازون جا که مدتی از میادین کتاب و کتاب خوانی دور بودم (!) تنها پیشنهادم کتاب 504 Essential Words 

 ـِ...و کور شوم اگر دروغ بگویم! خیلی خوبه ... بخونیدش حتما    ^____^

 

++ نمی دونم می دونید یا نه اما پنجمین آلبوم 1D هم نوامبر منتشر شد. پیشنهاد من ازین آلبوم دو سه تا آهنگه:

 

 

If I could fly

Download

I want to write u a song

Download

Perfetct

Download

 

 

+++

 « هر زن 

یک سرزمین است ؛

آداب و رسوم خودش را دارد. »



***

  • ۹۴/۰۹/۲۰
  • چیــــکآ

نظرات  (۶)

با هر پست سوالایی رو مطرح می کنی که تا حالا بهشون فکر نکردم! من برم فکر کنم بعدا بیام ^^

+
من هم خیلی وقته که از دست فروش ها خرید نمی کنم؛ ولی این یکی یه جوری صدام می زد که نتونستم رد شم...

پاسخ:
کاریه که از دستم برمیاد :دیــــ .... باشه ^___^

+
می فهمم چی میگی..برای خودم پیش اومده U_U
من بیشتر ازخوابام اتفاقات وآدمهاش وکارهایی که انجام شده یادم میمونه . وجملات وکلمات درون خوابم .خیلی کم پیش میاد مکان خوابام یادم بمونه مگرجای خاصی باشه .مثلا یادم میاد یکی ازخوابام کلا تو فضا و اجرام آسمانی بود این خواب بچگیم بود انگار تا بالای آسمون وسفرمیکردم .خیلی وقته این خواب تکراری بچگیمو ندیدم .یادش بخیر.و کابوسهام بشدت وحشتناکن انقدر که با اشک منو ازخواب بیدارمیکنن و چند دقیقه تا ساعتی خوابمو حروم میکنن و اکثرا هم به واقعیت تبدیل میشن :|+نمیدونم تاحالا اینکارو کردی یانه ؟ولی من یه عادتی داشتم تایم که زیاد داشتم ازخواب بیدارمیشدم چشهامو بسته نگه میداشتم وشروع میکردم یه داستانو تو ذهنم تدارک ببینم شخصیت اصلیشم خودم بودم ^_^بعد یواش یواش خوابم میبرد اکثرا هم خوابای عاشقانه ومثلث عشقی بودن:|الان بدلیل نداشتن وقت همچین کاری رونمیشه انجام بدم .
پاسخ:
منم یه خوابایی قبلا میدیدم که الان واقعا دلم می خواد دوباره مثلشو ببینم.

آر یو کیدییینگ مییی؟ این خواب ساختن که اصلا یه بخشی از تفریحات سالم من بود. یک ساعت قبل خواب و نیم ساعت بعدش داشتم به این امر می پرداختم :)))
چند تا از داستانامم همین جوری جور شد {اعترافنامه} ...اما یه مدتیه که کلا از دستش دادم..همون وقت و یه سری عوامل خارجی و روانی و..بعله :دیـــ

+
من کابوس شکرخدا کم می بینم...با اینکه اصلا چیز خوبی نیس اما یه لحظه فوق العاده داره..اون لحظه ای که می فهمی خواب بوده...اون نفس راحتی که می کشی مدل کسیه که از یه بلوا به نقطه ی امن رسیده...خیلی خوبه :دی
چه باحال :))منم چقدر خواب ساختم اونم تو آمریکا :"|دانشگاه کمبریج +جنگ جهانی +جنگ ایران وعراق :|شخصیت اصلی زن خودم :))عشاقم از در ودیوار میریخت:))
+آره قبول دارم ولی من همیشه این ترسو که واقعی بشن دارم وچقدر بده :|یه جورایی یه هشدارم هست برام  حواسمو جمع میکنم به اعضای خانوادمم هشدارمیدم .
پاسخ:
چقددددر با کلاسی ... من تو آمریکا هنوز خواب نساختم :دی
ولی اعتراف می کنم که تو انگلیس و استرالیا ساختم :))....اصن کیفش به همینه که خودت نقش اولی :))) ^^
دقیقا..ترس واقعا اتفاق افتادن :|
:))
بلی ^_^
پاسخ:
:D
^___^
خب من به این نتیجه رسیدم که توی خواب هام بیشتر مواقع اولویت با افراده، بعضی وقتا اصلا متوجه مکان خواب نمیشم! :|

+من نمی تونم آهنگا رو دانلود کنم :(
پاسخ:
هومم...سی...هرکی می فهمه چی براش مهم تره تو ناخودآگاهش =)
اون دانلود پایینش و می زنی غزاله؟ من یه دور زدم..دانلود کرد 
http://bayanbox.ir/view/7896692568736442642/Screenshot-68.png
آره دانلود رو میزنم، ولی اینجوری میشه :/
پاسخ:
:|
پیگیری می کنم 
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.