روزمــــرگ‍‌ے هـــآے یک گریــفیـنـدورے

بگو دوست و وارد شو...!

پرسه‌زنی‌های یک کتابخوار

سه شنبه, ۱۲ تیر ۱۴۰۳، ۱۰:۲۶ ب.ظ

بعد چندین سال رفتم کتابخونه محلی و دوباره تمدید اشتراک کردم!

حتما از بیرون به نظر می‌رسه مغزمو با پوره سیب‌زمینی عوض کردم. اما در دفاع از خودم باید بگم بوی اون‌جا با کتاب‌فروشی فرق داره!

بوی کتاب نو و عود دست‌ساز و باد اسپلیت یه طرف،

هوای دم‌کرده و راکد قفسه‌های قدیمی با انبوه کتاب‌هایی که بارها دست‌ به دست شدن و بین‌شون کلی خاطره و احساس خوابیده یه طرف دیگه.

یه لحظه رایحه کتاب‌های کهنه من رو کند و برد به اول راهنمایی.

اولین بارم نبود که به یه کتابخونه سر می‌زدم، اما اون بار با ذوق خاصی به هدف هری پاتر رفتم.

خب پیداش نکردم! ولی به جاش تول‌کو برداشتم! تول‌کو!

و این تازه شروع گنده‌خوانی‌های یه بچه 12 ساله بود. تو همون تابستون "دخمه" ژوزه ساراماگو و "آن‌سوی نیمه‌شب" از سیدنی شلدون رو خوندم.

فهمیدم؟ تا یه حدی! حدود سه سال بعد "صد سال تنهایی" رو خوندم و کنارش به "دارن شان" ناخنک می‌زدم!

با رفتنم به دبیرستان رفت‌وآمدم هم کمتر شد و به تدریج قطع. امروز که بعد سال‌ها خودم رو راضی کردم تا یه سری به اونجا بزنم به محض ورود اون رایحه خاطره‌آلود به صورتم برخورد کرد و تقریبا تو زمان به عقب پرتاب شدم!

به این فکر کردم که هر زمانی از عمرم باشه رد شدن از ورودی مخزن کتابخونه حس گذر از دروازه رو داره. با وجود اطلاع حدودی از محتوا، همیشه منتظرم چشمم به یه کتاب متفاوت بخوره. یه ماجراجویی جدید. یه دوست تازه.

  • ۰۳/۰۴/۱۲
  • چیــــکآ
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.